سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رنج بی احترامی!


 

  • رنج بی احترامی!

    رنج بی احترامی!

    رنج بی احترامی!«تابناک باتو» ـ نظام‌های سیاسی را می‌توان از جنبه‌های مختلف با یکدیگر مقایسه کرد. یکی از جنبه‌های مقایسه‌ی میان نظامات سیاسی را می‌توان از این پرسش استخراج کرد: آیا برون‌داد و محصول نهایی نظام‌های سیاسی، انسان‌هایی توانمند است یا انسان‌های محتاج و نیازمند؟

    آیا این نظام‌ها، "فردِ بالغِ نیازمند" تربیت می‌کند و یا "شهروندِ بالغِ توانمند"؟

    وقتی از توانایی سخن به میان می‌آید، دست کم درگام اول، منظور وضعیتی است که فرد می‌تواند بار زندگی خود را بردوش بکشد و نیاز‌های بنیادین و اولیه‌ی خود را برطرف نماید؛ هم چنین می‌تواند مسئله‌های اصلی را باز شناسد و توانایی دارد به راه حل‌هایی عقلانی دست یابد.

    "ریچارد سنت" بر این باور است که توانمندی در رفع احتیاجات اولیه و بر پای خود ایستادن، یکی از منابع اساسی احترامِ اجتماعی است.

    به دیگر سخن، جامعه برای آن دسته از افراد که مهارت مستقل زیستن و توانایی بر پای خود ایستادن را دارند و بار زندگی‌شان را بر دوش دیگران قرار نمی‌دهند، احترام قائل است. نه تنها توانمندی و مهارت در زندگی روزمره و بارِ خود را بر دوش کشیدن، سبب احترام اجتماعی می‌شود که در ساحتِ فردی نیز عزت نفس افراد حفظ می‌شود و از این رو شخصِ توانمند و بی نیاز از دیگران، نیز نزد خود، دارای احترام است.

    افراد توانمند، برای گذران زندگی روزمره‌ی خویش به دیگران تکیه ندارند، و خودشان از پسِ خود و مشکلات خویش برمی‌آیند. گام اول توانمندی این است که برای تامین مایحتاج اولیه‌ی زندگی و نیاز‌های اساسی و پایه‌ای، دست‌شان به سوی کسی دراز نشود و بارشان را بر دوش دیگران نگذارند.

    رنج بی احترامی!

    نظام‌های سیاسی در هر قالب و چهره و یا با هر نام و ساختاری که بر سرنوشت مردمان مسلط است، وقتی نظامی کارآمد تلقی می‌شوند که شرایط اقتصادی و اجتماعی را به گونه‌ای پیش ببرند که عامه‌ی شهروندان، امکان کسب توانایی حل مسأله‌های روزمره و مشکلات زندگی را داشته باشند. تأمین نیاز‌های اولیه به معنای تأمین هزینه‌های درمانی، آموزشی، خوراک کافی، پوشاک، مسکن، امکانات اولیه رفاهی و مواردی که به بقای آدمی مرتبط است.

    با توجه به روند چند دهه‌ی اخیر می‌توان به ارزیابی نظام سیاسی پرداخت که در مجموع، آیا شرایط و امکاناتی فراهم آورده است که شهروندان، با حفظ عزت نفس، نیاز‌ها و احتیاجات اولیه و پایه‌ای شان را رفع نمایند یا خیر. وقتی نظام سیاسی قادر نباشد امکان و شرایطی فراهم کند که شهروندان، توانایی و مهارت کافی برای زندگی شرافتمندانه و مستقل را کسب نمایند، به نظامی رنج‌افزا و مسئله‌گون تبدیل می‌شود.

    اگر احساس می‌کنیم احترام اجتماعی کاهش یافته است، باید سبب و علت را در عدم امکان شرافتمندانه‌ی رفعِ نیاز‌ها جستجو کرد.
    تبیین اخلاقیِ افولِ احترام در تعاملات اجتماعی، گرچه ضروری و اساسی است، ریشه‌های آن را باید در عجز و ناتوانی تعمیم یافته‌ای جستجو کرد که جامعه را در هم پیچیده است. " فردِ بالغِ نیازمند"، نزد خود، شرمسار و نزد دیگران احترام کافی ندارد.

    انسانِ ناتوان و نیازمند، علاوه بر دردی که از ناحیه‌ی فقر تحمل می‌کند، از فقدان احترام لازم در جامعه‌ی خویش نیز رنج می‌برد. نتیجه‌ی چنین شرایطی، گسترش کدورت اجتماعی و بیگانگی با محیط زندگی است. کینه‌ها فزونی می‌گیرد و خشونت نیز بیشتر می‌شود.

    علی زمانیان